روزنامه ایران: این واقعیت زندگیاست که همیشه یکی میماند و یکی میرود و این هم یکی دیگر از واقعیتهای وابسته به همین واقعیت اولیاست که گفتیم: مرهمها روی زخمها را میپوشانند اما خاطره آن پریشانحالی و التهاب و بغضهای مانده در گلو، کهنه و تکراری نمیشود. همانطور که عشق و اندوه و فریاد مرد تنهای فیلم «شب یلدا» بعد از گذشت حدود بیستویک سال هنوز هم تازه است و آدم دلش میخواهد باز برود و بنشیند پای روایتهای مردی که در این فیلم در تنهایی شب یلدایی میگذراند؛ طولانی اما در نهایت روز خواهد شد و تاریکیاش پایدار نمیماند. این فیلم هنوز هم مستقیم مرکز احساساتمان را نشانه میگیرد و هنوز هم بعد از هربار تماشا، با بغض و لبخندی توأمان، رهایمان میکند و سرآخر شاید بسیاری مثل من، امیدشان پررنگتر از ناامیدی تبلور مییابد. کیومرث پوراحمد وقتی با «قصههای مجید» و «بهخاطر هانیه» و «خواهران غریب»، ردی لطیف روی دل و جان مخاطبانش به جا گذاشت، آستینهایش را بالا زد و یکی دیگر از بهترین آثارش را خلق کرد و پس از روی کاغذ آوردنش، جلوی دوربین برد تا «شب یلدا» به یکی از آثار فاخر سینمای ایران تبدیل شود.
قصه از این قرار است که حامد (محمدرضا فروتن) به دلایلی، شغلش را از دست داده و این نخستین تجربه از دست دادن او پس از سالها زندگی موفق و بیدغدغه است، اما در برخورد او با این فقدان، اثری از خردمندی و شجاعت نیست. او نه آنقدر در بیان عقایدش راسخ است که پیامدهایش را هم بپذیرد، نه حاضر است با مصلحتاندیشی برای مسئولیتی که در برابر خود و خانوادهاش دارد، از جایگاهی که بر آن ایستاده عقبنشینی کند و در سکوت به کارش ادامه دهد. او تسلیم شکست شده و تنها کنشاش گلایه کردن و لجاجتی کودکانه است. خلاصه «شب یلدا» فیلمی است که براساس احساسات ساخته شده اما نمیتوان کاربرد دقیق تکنیک توسط کیومرث پوراحمد به نفع پیشبرد این احساسات را نادیده گرفت و این تلاش برای ایجاد انسجام میان معنا و ساختار از چشم منتقدان سینما دور نمانده است و تقریباً همگی آن را تحسین کردهاند. فیلمی که میشود آن را دید و از دیدنش لذت برد و چند صباحی به لایههای زیرین آن فکر کرد.
انتهای پیام/