روزنامه ایران: تلاشهای این روزهای اخیر محسن هاشمی فرزند ارشد مرحوم اکبر هاشمی را جز نوعی فضاسازی برای ورود زودهنگام به عرصه انتخابات نمیتوان تلقی کرد؛ از یادداشتش در روزنامه شرق با عنوان «پیشرفت یا پیشرفت نمایی؟» که در آن نگاه بخشی او به مدیریت کلان کشور را در ذیل انتقادات بیربط و غیرمنصفانه به دولت سیزدهم میشد دید، تا گفتوگوی روز گذشتهاش با روزنامه سازندگی با عنوان «خیالبافیهای دولت». اگر یادداشت هاشمی برای روزنامه شرق را نتوان نوعی اعلام حضور مقدماتی برای انتخابات دانست، اما گفتوگوی «سازندگی» با او را به روشنی میتوان مانیفست پیشدستانه هاشمی و جناح کارگزاران برای کنش انتخاباتی تلقی کرد؛ از محورهای مصاحبه و پیامها و دلالتهای سیاسی آن گرفته تا عکسِ یک روزنامه سازندگی که در آن تصویر محسن هاشمی با لبخند ژکوند و نگاهی رو به افق نه چندان دوردست و تابش نور و... درج است، جملگی حکایت از نوعی تلاش تبلیغاتی دارند تا مصاحبهای انتقادی.
لازم به ذکر است که نیت خوانی بال راست اصلاحطلبان در این نوشتار موضوعیت ندارد، چراکه اساساً نه اهمیتی دارد و نه به لحاظ اخلاقی و حرفهای مشروعیت دارد، بلکه آنچه قابل پرداخت است، تحلیل محتوای القایی مدعیات هاشمی و دلالتهای سیاسی این گفتوگو است. آنچه بر دشواری این کار میافزاید این است که نگارنده حقیقتاً متحیر است که از کدام جهت به تحلیل فقرات مدعایی فرزند ارشد مرحوم هاشمی بپردازد؛ چراکه از هر جهت که به محتوای مدعیات شبه انتقادی محسن هاشمی نگریسته شود، ردّ پای خودش، خانوادهاش و جناح سیاسی متبوعش در ویرانیهای ذکر شده، به وضوح قابل رؤیت است. به هر تقدیر، محتوای این گفتوگو ذیل دو محور کلان اقتصاد و سیاست صورت بندی میشود و هر مدعای دیگری هم اعم از اجتماعی و فرهنگی که بیان میشود، غایتی سیاسی دارد، حتی شعارهای اقتصادی مطرح شده نیز جهتگیری سیاسی دارند.
سیاهنمایی اقتصادی با چاشنی آلزایمر
در فقرات متعددی از گفتوگوی روزنامه «سازندگی» با هاشمی، به موضوعات و چالشهای اقتصادی پرداخته میشود. البته این پرداخت به هیچ وجه حتی رنگ و لعاب علمی و منطقی هم ندارد و مشحون از شعارها و سیاه نماییهای سیاسی است؛ مثلاً در جایی مدعی میشود: «آقایان باید توضیح بدهند که منظورشان از پیشرفت در چه حوزههایی است. شاخصهای رشد اقتصادی، نرخ تورم، افزایش قدرت خرید، درآمد سرانه، نرخ بیکاری، صادرات، نرخ سرمایهگذاری داخلی و خارجی، شدت انرژی، شاخص بورس، توان استخراج نفت و گاز از مخزن مشترک و...؟ در کدام یک از این شاخصها، نه در مقایسه با دوران سازندگی و اصلاحات، بلکه در مقایسه با چند سال قبل یعنی سالهای ۹۴ تا ۹۶ مثبت بودهایم؟ اکثر شاخصهای دهه گذشته صفر یا منفی بوده است.»
در تحلیل اقتصادی هاشمی جای چند مؤلفه تعیینکننده خالی است؛ ازجمله اینکه او اشارهای به نقش دولتهای مورد علاقهاش در جابهجا کردن رکوردهای تاریخی تورم و رقم زدن وضع موجود نمیکند. حداقل انصاف علمی و اخلاقی اقتضا میکرد که درباره دولتی که وارث ویرانه اقتصادی مدعیان اعتدالگرایی و اصلاحطلبی است، اگر هم سکوت نمیکنند لااقل مطالب خلاف واقع نگویند. جریانهای تجدیدنظرطلب در داخل در حالی مدعی ضعف اقتصادی دولت سیزدهم و انگاره «پیشرفت نمایی» هستند که از یکسو، این دولت سیزدهم است که در حال آواربرداری اقتصادی است و از سوی دیگر، در دولت قبل بود که برای دومین بار پس از دولت هاشمی رفسنجانی، رکورد تورم، شکست و گرانی ۷ تا 10 برابری در اقلام و کالاهای مختلف (از مسکن و ارز و طلا و خودرو گرفته تا سایر کالاها و خدمات) رخ داد. همچنین باید به بدهی ۱۵۰۰ هزار میلیاردی، کسری ۴۸۰ هزار میلیاردی و نقدینگی ۸ برابر شده به عنوان یکی از عوامل مهم تورم زا اشاره کرد. حراج ۶۰ میلیارد دلار از ذخائر ارزی و ایجاد رانت چندصد هزار میلیاردی برای رانتخواران از دیگر شاهکارهای اقتصادی دولت متبوع جناب هاشمی هستند که با اینکه هنوز خاطره جمعی ایرانیان آنها را فراموش نکرده، اما به نظر میرسد برای مدعیان اصلاحطلبی و اعتدالگرایی نیاز به یادآوری داشته باشد وگرنه 10 برابر شدن نرخ ارز، مرگهای دستهجمعی شهروندان بر اثر بیکفایتی در مدیریت بحران کرونا، قطع برقهای تابستانی، بحران آب خوزستان، چالشهای زیست محیطی، گره زدن حل مشکلات داخلی به برجام و FATF و زمینهسازی برای نفوذ و خرابکاری سرویسهای بیگانه مواردی نیستند که مردم ایران آنها را به سادگی فراموش کنند.
اما به لحاظ ایجابی، جهت اطلاع و یادآوری به مدعیان اصلاحات و اعتدالگرایی باید به برخی از اصلیترین اقدامات اقتصادی دولت سیزدهم در آواربرداری از ویرانه اقتصادی تحویل گرفته شده و ترمیم ساختار اقتصادی کشور اشاره کرد. کاهش نرخ تورم حدود 60 درصدی - که بالاترین میزان تورم در 70 سال گذشته بوده است - به کمتر از 40 درصد، درکنار احیای دیپلماسی منطقهای و توجه ویژه به ظرفیتهای اقتصادی سیاست خارجی، وفور کالاهای اساسی و تناسب عرضه و تقاضا در بازار، افزایش تجارت خارجی (رشد 39 درصدی ترانزیت خارجی)، کسب درآمدهای ارزی از طریق فروش نفت بدون برجام و FATF و کاهش کسری بودجه و کاهش نقدینگی تنها بخشی از سرفصلهای اصلاحات اقتصادی صورت گرفته در دولت سیزدهم هستند که در نگاه جریانها و محافل تجدیدنظرطلب عمداً یا ناخواسته پنهان مانده است.
علیه منطق!
در یکی از فقرات کوتاه این مصاحبه، تناقضی روشن و اعترافی ناخودآگاه مندرج است که چندان نیازی به تحلیل ندارد و ذکر آن کفایت میکند. هاشمی در پاسخ به این پرسش که «آیا شما معتقد هستید که دشمن میخواهد قطار پیشرفت کشور را متوقف کند،» میگوید: «بالاخره دشمنان همیشه علیه کشور ما توطئه و دسیسه داشتند، اما شاید این احتمال وجود داشته باشد که علت هجمههای اخیر دشمنان، پیشرفتهایمان نباشد. زیرا دشمن قاعدتاً در برابر پیشرفت عقبنشینی میکند و حداکثر راضی به وضع موجود میشود، اما در برابر پسرفت طمع میکند و برای ضربه زدن و براندازی و پسرفت بیشتر فشار میآورد».
همانطور که ملاحظه شد هاشمی ناخودآگاه و ناخواسته در موقفی ایستاده که صریحاً علیه مدعیات خود او و جناح سیاسی متبوعش است. بنا بر مفروض ایشان یعنی این گزاره که «دشمن در هنگامه ضعف بیشتر فشار میآورد» باید از ایشان پرسید آیا قبول دارند سیاست «فشار حداکثری» ترامپ نیز زمانی عملیاتی شد و به بار نشست که از داخل کشور پالسهای سازش و ضعف به بیرون مخابره شد. البته هدف هاشمی از بیان این موضوعات این است که القا کند اکنون که دشمن در حال فشار آوردن است، طبیعتاً دولت سیزدهم در موضع ضعف قرار دارد، ولی مسأله این است که پیش فرض او یعنی این گزاره که «دشمن هنگام ضعف فشار میآورد» کامل نیست و وجه دیگرش این است که همانطور که تجربه تاریخی ایرانیان نشان داده، دشمن از قضا در حالت پیشرفت هم از سیاست فشار استفاده میکند و لزوماً فشار دشمن تابعی از دینامیسم پیشرفت و پسرفت ما نیست، بلکه سیاست فشار دشمن متضمن جنبههای ذاتی، گفتمانی و تاریخی است.
چنین اظهاراتی را همان طور که در ابتدای مطلب اشاره شد، باید صرفاً نوعی ورود تبلیغاتی پیشدستانه به عرصه انتخاباتی کشور دانست. هاشمی در این گفتوگو به سبک اسلاف و پدرخواندههایش با گام برداشتن روی خطوط قرمز، از یک سو به حاکمیت این پیام را ارسال میکند که قصد عبور از خطوط قرمز را ندارد و از سوی دیگر، برای جناح همسو یعنی طیفهای دیگر اصلاحطلب به نوعی خط و نشان میکشد که راه رسیدن به قدرت در جمهوری اسلامی برای اصلاحطلبان صرفاً از بیت خانواده هاشمی میگذرد. مرحوم هاشمی نیز همواره از تریبونهای رسمی و مذهبی برای ورود زودهنگام و پیشدستانه به فعالیتهای انتخاباتی و تبلیغات سیاسی و اقتصادی استفاده میکرد؛ موضوعی که به نظر میرسد در این مقطع بیش از سایر مقاطع نیاز به بازخوانی داشته باشد.
سخن پایانی
به نظر میرسد حال که فضای آشوبها در کشور رو به خاموشی گراییده، برخی جریانهای سیاسی سعی دارند با سوءاستفاده از این اتفاقات، بر ناکارآمدیهای گذشته خود سرپوش گذاشته و با گرفتن ژست انتقادی، به فکر بازگرداندن اعتبار از دست رفته خود باشند. اصلاحطلبان(یا چپهای سابق) به جای اینکه درباره عملکرد ٢۴ ساله خود در دولتهای مرحوم هاشمی، خاتمی و روحانی توضیح بدهند و دست به شفافسازی در این باره بزنند، این روزها طلبکارانه رفتار کرده و جوری اظهارنظر میکنند که گویی پیش از این، هیچ جایگاه حقوقی در ساختار قدرت نداشته و تماماً اپوزیسیون قدرت بودهاند. جناح اصلاحات به عنوان حامی اصلی و شریک دولت قبل که سهم عمدهای از مناصب اجرایی کشور را در دورههای گذشته در اختیار داشته، همواره در هر مقطع با نزدیک شدن ایام انتخابات، سعی در سوءاستفاده از برخی نارضایتیها داشته و رویکرد انتقاد و طلبکاری را در پیش میگیرد. به نظر میرسد شرایط آشوبهای اخیر بهانهای به دست اصلاحطلبان داده تا در این شرایط، خیز سیاسی بردارند و با بازطراحی آرایش سیاسی، عرصه را برای جلب توجه افکار عمومی در انتخاباتهای پیشرو فراهم سازند؛ ترفندی که با توجه به تجربه جامعه ایرانی در دهههای گذشته و آگاهی از ناکارآمدی از جریانهای اصلاحطلب روی کار آمده، دیگر راه به جایی نخواهد برد.
انتهای پیام/