روزنامه ایران جمعه: تالکین و دنیایش را مثل خیلی از همنسلهایم با سهگانه اربابحلقههای پیتر جکسون شناختم. در همان زمان یکی از مجلاتی که مطالعه میکردم راهنمایی را برای مطالعه آثار تالکین منتشر کرد – که ما هم به زودی یکی برایتان خواهیم داشت – و من علاقهمند شدم به مطالعه این مجموعه.
هابیت، سهگانه اربابحلقهها، سیلماریلیون، فرزندان هورین و بخش دوم قصههای ناتمام سرزمین میانه را در سال 92 مطالعه کردم و غرق در دنیای بینظیر سرزمین میانه شدم. داستانی که از روز ازل شروع شده و در زمان حال و وعده نبرد روز بازپسین ادامه پیدا میکند.
از همان سالها منتظر مشابه ایرانی برای تالکین بودم. بعدها فهمیدم گرتهبرداریهایی از این رشته داستانها انجام شده که برخی هم فروش خوبی داشتهاند اما هیچکدام آن چیزی که باید باشند نبودند. اثری جدی، تلخ، سنگین و وزین که فراتر از فانتزی، یک ادبیات قوی، درست و حسابی و درجه یک باشند. بعد از مدتی دست از جستوجو برداشتم اما همیشه در پس ذهنم جستوجو برای پر کردن جای خالی یک ادبیات فانتزی جهانی مبتنی بر فرهنگ ایرانی ادامه داشت.
ابتدای 1401 بود که تصمیم گرفتم شاهنامه را بخوانم. قبلاً و مثل خیلی از هموطنان، گزیده و خلاصه قصههای مختلفی از شاهنامه را جسته و گریخته و در فرمهای مختلف خوانده، شنیده یا دیده بودم، اما شاهنامهخوانی کجا و از شاهنامه خواندن کجا. کلمه به کلمه که پیش میرفتم آن جستوجوی قدیمی در ذهنم پررنگتر میشد، با هر مصراع بیشتر به وجد میآمدم و هر بیت جدید دنیایی بود کاملاً متفاوت.
شاهنامه از آفرینش شروع میشود، استقرار آدمیان روی زمین را ذکر و پیشرفتهای آنان را قدم به قدم بیان میکند. شاهنامه شعر است و گاهی قصههایش آنجا که باید پرداخت شوند در دو بیت به پایان میرسند اما... اما اینکه همان تالکین است! جدیتر و عمیقتر و خیلی خیلی ادبیاتیتر. شاهنامه فارغ از شناسنامه زبان فارسی، یک فانتزی بسیار خوشساخت است با تمام ویژگیهای یک فانتزی اساطیری درجه یک. بدون تعصب و اغراق چند سر و گردن بالاتر از ارباب حلقهها که عاشقانه دوستش دارم.
شاهنامه را که برای خودم کشف کردم یک تصمیم دو لبه گرفتم. لبه اول نوشتن شاهنامه با زبانی طنز و در عین وفاداری به اثر اصلی بود که تا پایان سقوط ضحاکش را مطالعه کردید. این تصمیم را گرفتم که شاید بتوانم شاهنامه را با سنین 35-15 سال آشتی دهم. لبه دوم اما بازخلق شاهنامه است به شکل یک داستان فانتزی اساطیری، با نهایت وفاداری به فردوسی حکیم. اینکه بتوانم یا نه، یا اصلاً ظرفیت زدن چنین سنگ بزرگی را داشته باشم یا خیر هنوز بر من معلوم نیست. فعلاً لبه اول را هفته به هفته میخوانید. این است داستان نگارش یک شاهنامه، به طنز!
انتهای پیام/