روزنامه ایران جمعه: به همین سادگی نیست که فردی روزی از خواب بلند شود و تصمیم بگیرد رفتاری خشونتآمیز در پیش بگیرد و از آن روز به بعد نگاهش به دنیا متفاوت شود و نفرت و خشونت از او فوران کند. تبدیل شدن به فردی نفرت پراکن مسیری طولانی است که مرحله به مرحله جلو میرود و هر مرحله سرعت بیشتری به فرد میدهد. تندروی در خشونت رفتاری نیست که یک روزه اتفاق بیافتد، مراحلی دارد که با آشنایی با آن میتوانید از خود و یا افراد نزدیکتان مراقبت کنید.
انسانیتزدایی
یکی از راههای جدی برای تبدیل شدن به فردی نفرت پراکن انسانزدایی از فرد و یا گروه هدف است. هر زمان که فردی یک انسان را به یک خصوصیت واحد، بویژه یک ویژگی منفی تقلیل دهد، انسانیتزدایی میکند. «الکلی»، «معتاد»، «دیابتی» و «اسکیزوفرنی» همگی پیچیدگی کامل زندگی فرد و وجوه مختلف شخصیتی او را نادیده گرفته و تنها او را تقلیل میدهد به یک ویژگی و در بیشتر موارد اختلال خاص و زمانی که فرد بپذیرد شخص و یا گروهی که مقابلش است از وجوه انسانی خالی است براحتی میتواند هر عملی نسبت به او انجام دهد.
در جنگ نیز از چنین تکنیکی برای راضی کردن سربازان به منظور کشتن نیروی مقابل استفاده میکنند. هر فردی به طور فطری نسبت به همنوع خود نوعی حس دلسوزی و مراقبت دارد؛ پس براحتی نمیتواند به انسان دیگری آسیب بزند اما اگر به نقطهای برسد که بپذیرد فرد مقابلش آسیب نمی بیند و اصلاً در مقام یک انسان نیست میتواند هر خشونتی را انجام دهد.
نگاه پستتر و پایینتر به افراد و گروهها نیز در همین راستاست که باعث میشود این نگاه بالا به پایین مسیر خشونت و نفرت را هموارتر کند. انسانزدایی یکی از مکانیسمهای اساسی رادیکالسازی است و پیامی که باعث میشود گروههای نفرت پراکن براحتی این کار را انجام دهند. این است که همیشه توجیهی برای نابودی یک گروه با ویژگی خاص وجود دارد.
جوانان و رادیکالسازی
نوجوانان و جوانان بیش از هر گروهی در خطر تبدیل شدن به فردی تندرو هستند. علت اصلی آن هم عضویت و اهمیت گروه همسالان است. تأیید گرفتن از گروه همسالان برای نوجوانان و جوانان به اندازهای مهم است که گاهی بدون آنکه بخواهند تبدیل به افرادی تندرو و نفرت پراکن میشوند، تنها برای گرفتن تأیید و تشویق گروه.
نوجوان و جوان در پی یافتن هویت خود است و در این مسیر اگر در جای اشتباه قرار گیرد برای تعریف هویت خود در بستر گروه و یا اجتماعی که قرار دارد، ممکن است دست به ناهنجاریهایی بزند که به ضرر خود و جامعه اطرافش است.
شرایط اجتماعی تأثیر عمیقی بر نوجوانان و جوانان میگذارد، ناعدالتی و ناامیدی نسبت به آینده یکی از دلایلی است که نوجوان را به سمت تبدیل شدن به فردی هنجارشکن میبرد. حس رانده شدن و نادیده گرفته شدنی که یک نوجوان و جوان را از شرایط نامساعد اجتماعی احاطه میکند او را تبدیل به فردی میکند که نسبت به هنجارها بیاعتنا باشد. طرد شدن از سمت جامعه نوجوان و جوان را به سمت تشکیل گروههای کوچک طرد شده میبرد. نادیده گرفتن نوجوانان و جوانان باعث میشود که آنها هرچه بیشتر برای مقابله با این رفتار دست به تشکیل گروههای شبه زیرزمینی بزنند که این احساس طرد شدن، ناامیدی و ناعدالتی را جبران کنند و در این گروههای پر از خشم و نفرت مطمئناً تبدیل به انسان های بهتری نمیشوند.
محیط خصمانه
محیط خصمانه یا ناامن محیطی آسیب زاست که فرد در معرض جدی آسیب روحی و جسمی قرار میگیرد. فرد در این محیط همواره احساس ناامنی میکند، هر لحظه حضور او در این محیط ممکن است برایش آسیبی به همراه داشته باشد.
حضور در محیط خصمانه مانند کودکی است که هر لحظه منتظر خوردن یک سیلی از سمت بزرگترش است، همواره ترسیده و مچاله شده در خود است و همیشه با خود حجم عظیمی از نگرانی و ترس را حمل میکند.
واکنش طبیعی دفاعی در این محیط یعنی همیشه آماده بودن برای مراقبت از جسم و روح و این آمادگی لزوماً به معنی دفاع نیست و حمله را نیز شامل میشود. پس عجیب نیست که افرادی که در محیطی ناامن و خصمانه وارد میشوند به مرور زمان به افرادی خشن و نفرتپراکن تبدیل شوند.
باید این نکته را در نظر بگیریم که در تمام موارد تبدیل فرد از یک انسان معمولی به فردی تندرو و نفرتپراکن، گروه و جامعه حرف اصلی را میزند. یعنی تعریف هویت فرد در بستر جامعه میتواند برای فرد و جامعه مفید یا دردسرساز باشد.
انتهای پیام/