به گزارش ایران آنلاین، اولین روز از بهار، برای ما ایرانیها بویژه کرمانیها عید در عید است، امروز همراه با عید بهار، تولد است، میلاد سربازی است که برای کشور نعمت بود، یک تنه جهان را به نفع ملت ما بههم ریخت و سایهای امن شد روی سر کشور ... چتر شد، خیمه شد، سایهبان شد، او سپر شد و تیر و ترکشها را به طرف خودشان بر گرداند.
قاسمِ ما باوفا بود، جانفدا بود، خودش را وقف ملت کرده بود، شبها در چشمهایش نمک میریخت تا مبادا روی هم بیاید و اجنبیها از آن سو استفاده و به کشور و ملت جسارت کنند.
وقتی به دنیا آمد، کودکی بود مثل دیگر طفلها، پدر و مادرش به او نان حلال خوراندند با چاشنی عشقِ اهل بیت(ع)، او را جسور و شجاع بار آوردند، خودساخته و غیور، تا روزی از آنها برای آرامش کشورش بهرهها ببرد.
قاسم از آن مسجدیها و هیأتیهایی بود که پای درسهای اخلاقِ آن، رحمت و مهربانی را برای خودیها مشق کرده بود و سختی و سر سختی را برای دشمنان ...
او پشتیبان بود، از جنس کوه، نامش لرزه میافکند بر جانهای دشمنان، وقتی شمشیر مبارزه به دست میگرفت کسی حریفش نبود، یکهتازی میکرد در میدانهای نبرد.
نامش و فریادش برای ما امنیت بود، اسم حاجقاسم که میآمد خیالمان تخت میشد، راحتِ راحت، هر وقت اتفاقی میافتاد نفر اول خدمت بود، هر جا بود، خودش را میرساند، به سرعت نور، به سرعت برق، به سرعت باد.
استقامت داشت، پایش را محکم روی زمین میگذاشت و چنان پولادین قدم بر میداشت و کار میکرد که مطمئن میشدیم، آن موضوع به زودی حل میشود، به خوبی حل میشود، به روش او حل میشود، شیوهای که عالیترین است، خوبتر از خوب ...
اگرچه خنجری از پشت او را به آسمان برد، اما او هنوز هم هست، در کنار ما ...
قاسم از آن بالا نظاره میکند، کمک میکند، حواسش به ما هست، به ما و به کشور ما، در آسمانها میماند، حرفهایمان را میشنود و راهنمایمان میشود، تا روزی که با لشکری از همرزمانش پشت سر نور بر گردد، کاش همین زودیها باشد ...
تولدت مبارک، سرباز عشق ... سردارِ با وفا و جان فدا
انتهای پیام/