به گزارش خبرنگار فرهنگی ایران آنلاین، کتاب «ایدئولوژی اصلاحات» به چه موضوعی میپردازد؟ چرا از عنوان «اندیشه سیاسی اصلاحطلبان» استفاده نکرده و تفاوت ایدئولوژی و اندیشه سیاسی در چیست؟ زندگی سیاسی بشر، عرصه حیات ایدئولوژیهاست که همواره در حال مبارزه با هم هستند. اما ایدئولوژیها را بر اساس موقعیتشان در جامعه و نسبتشان با حکومت به دو دسته ایدئولوژی مدافع و مخالف تقسیم میکنند.
در یک جامعه، ما از طرفی با ایدئولوژی یا ایدئولوژیهایی طرفیم که کارشان تأیید و مشروعیت بخشی به حکومت است و از طرف دیگر ایدئولوژیهایی قرار دارند که به دنبال مبارزه هستند و تلاش میکنند ضمن نادرست نشان دادن حکومت، افراد جامعه را برای کنار زدن آن و در نتیجه به قدرت رساندن خود همسو کنند. لذا وقتی از «ایدئولوژی اصلاحات» و نه «اندیشه سیاسی اصلاحات»، سخن گفته شد، مقصود همین معنا است. این پژوهش تبیین میکند که چگونه نظریهپردازان اصلاحات برای مبارزه با جمهوری اسلامی از نظریه و علم به عنوان سلاح استفاده کردند.
به هر ترتیب، موضوع کتاب «ایدئولوژی اصلاحات» بررسی موضوعات مرتبط با ایدئولوژی اصلاحات، اعم از چگونگی شکلگیری آن، مؤلفهها، سازندگان و کارکرد اصلیش در مقابل قدرت هژمون، یعنی حکومت اسلامی بوده است. این تنها یک برش تاریخی برای مطالعه یک پدیده بود وگرنه روشن است که همین جریان در استمرار و تداوم یک ایدئولوژی قدیمیتر در تاریخ معاصر ایران قرار داشته که ما آن را با عنوان «جریان غربگرایی» میشناسیم؛ و در واقع تفسیر جدیدی از آن بوده است.
ایدئولوژیها حیات مستقلی از انسانها ندارند و مخلوق فرد یا گروهی از انسانها هستند، اما ممکن است حیات بسیار بیشتری از آورندگان خود داشته باشند. عمر یک انسان معمولی چند دهه و نهایتاً یک سده بیشتر نیست، اما عمر ایدئولوژیها ممکن است دهها و صدها برابر آفرینندگان بشری خود باشد. هرچند که در طول ادوار مختلف تاریخ، تغییر و تفسیرهای مختلفی را هم به خود خواهد دید.
با چنین مسئلهای سه کانون فکری را که در ایجاد ایدئولوژی اصلاحات و استمرار آن نقش داشتند و بیش از سایر محافل مهمتر یافتم با سه عنوان «حلقه کیان»، «حلقه آیین» و «حلقه ملکیان» مورد واکاوی قرار دادم. برای نگارش این اثر از همه مطالعات قبلی، حتی جزوههای دانشگاهی برخی افراد شاخص که اهمیت بیشتری داشتند و شامل دهها هزار صفحه میشد استفاده کردم، اما چون کمتر قابلیت ارجاع داشت به مطالعه آنها در کتاب اشارهای نکردم.
همچنین فرصت شاگردی برخی از آنها، ازجمله دکتر حسین بشیریه نیز در فهم و نگارش این اثر مؤثر بوده است. در طول سالیان متمادی، نویسندگان مختلف ازجمله اصلاحطلبان به سه معنای کلی از اصلاحات اشاره داشته اند: اصلاحات به مثابه تاکتیک، راهبرد و ایدئولوژی. «اندیشه اصلاحی» به تغییر و بهبود در قالب تاکتیک و راهبرد نظر دارد، اما اصلاحات به مثابه ایدئولوژی فراتر میرود و به تغییر در خود نظام سیاسی نظر دارد و تلاش دارد خود را جایگزین آن کند.
ایدئولوژی اصلاحات دو رکن اصلی داشت که همان تغییر بنیادین در دو نهاد دین و سیاست بود. تمام مؤلفههای پدیدآورنده ایدئولوژی اصلاحات هم به یکی از این ارکان بازمیگشت. این مؤلفهها به اعتبار ایدئولوگهای آن و نه لزوماً برداشتهای شخصی افراد این جبهه، عبارت بودند از: مبارزه با فقه و احکام شرعی، مبارزه با حکومت دینی، غربگرایی و یکی انگاشتن تجدد و غربیشدن. نتیجه این ایدئولوژی توجه به آثار فرهنگی غرب به ویژه آثار برآمده از ایدئولوژی لیبرال دموکراسی و بیتوجهی به ذخایر فرهنگ ایرانی – اسلامی و پوشیده نگاه داشتن چهره «غرب سلطهجو و استعمارگر» بود.
امروز با گذشت دو دهه از دوران اصلاحات، میتوان با چشم دید که دوران آن ایدئولوژی با آن مختصاتی که داشت به سر آمده است. ادعا این نیست که غربگرایی و مبارزه با حکومت دینی کمرنگتر شده یا از جامعه محو شده است، چه بسا در مواردی جلوتر رفته باشد. اما این تحولات دیگر ذیل مدیریت اصلاحطلبان و یا آن ایدئولوژی صورت نمیگیرد. همه ایدئولوگهای اصلاحات و تقریباً کارپردازان رسانهای آنها منزوی شده و حتی فرزندان و نسلهای جدیدتر آنها هم جایگزین نسل قبلی نشدهاند.
در دوران جدید، تحولات بسیاری بر اثر گسترش شبکههای اجتماعی و انقلاب اطلاعات روی داده که اساساً همه ایدئولوژیها را با بیاعتباری و بیاعتنایی مواجه کرده است. سخت است که معتقد باشیم این شرایط خوب و مطلوب است؛ از بین رفتن گروههای مرجع اجتماعی که نخبگان فکری و فرهنگی نماد اصلی آن هستند، پدیده نامبارکی است، اما هست.
در پیدایش این فضا، تندروی اصلاحطلبان که به دگرگونی فضای سیاسی و فرهنگی کشور انجامید، نقش مهمی داشته است، اما از آن مهمتر شکلگیری عصر ارتباطات جدید و جامعه شبکهای است که باید در تحقیق دیگری به آن پرداخت.
انتهای پیام/