روزنامه ایران: در 24 سالگی لیسانس خود را از کالج مبلغان اسکاتلندی گرفت و راهی لاهور شد و به مدت 5 سال در دانشگاه پنجاب به تقویت زبان اردو و فارسی پرداخت. در سال 1905م. از لاهور عازم اروپا شد و در سال 1908م. مجدداً به لاهور بازگشت. وی پس از سفرهای بسیار به نواحی مختلف هند و اروپا و ایراد خطابهها و نوشتن آثار گوناگون پس از یک دوره بیماری در سال 1938م. درگذشت. آثاری که از اقبال برجایمانده به زبان فارسی، اردو و انگلیسی است. آثار فارسی او عبارتند از: اسرار خودی، رموز بیخودی، پیام شرق، زبور عجم، جاویدنامه، ارمغان حجاز، مثنوی پس چه باید کرد ای اقوام شرق.
اقبال از سال 1915 تا 1935 میلادی زبان فارسی را برای بیان رسالت ادبی و فلسفی انقلابی و اجتماعی خود در جهان اسـلام بـرگزید. دلیل انتخاب زبان فارسی این بود که وی افق بهکارگیری زبان مادری را محدود به بخشهایی از هندوستان مـیدید و چـون مـیخواست در افق وسیعتری از جهان شرق بهمعرفی نظرات خود بـپردازد، فارسی را که سابقه استعمال 800ساله در هندوستان داشت و هنوز کسانی که در هند به آن آشـنا بـودند، انتخاب کرد تا از نتیجه افکار او بـرخوردار شوند و دیدگاههایش به خارج از شبهقاره گسترش یابد. میتوان گفت که زبـان عـربی بـرای اقبال، زبان دین بود و زبان انگلیسی زبان دنیا و علم جدید، درصورتیکه زبان فارسی، زبان دل، شعر، عواطف و شور و حال و احساسات او بود. او نخواست همچون تاگور شاعر و فیلسوف هند به زبان بومی محل خود شـعر بـگوید و سـپس خود آن را به انگلیسی نقل کند، بلکه میخواست با زبانی که شعر خود را بـر مـردم عرضه میدارد، همه احساسات و عواطف خود را بهطورمستقیم بیان دارد و این برای صاحبان ذوق هـندوستان تـا اواخر قرن نوزدهم همان زبان فارسی بود که از اندیشه و خیال هندوستان به دور نیفتاده بود. بههمینخاطر اقـبال زبان فارسی را برگزید و بدان شعر سرود و درین سخنسرایی قسمت اعظم دوره بلوغ عـقلی خـود را گـذراند و ثروتی گرانمایه و کمنظیر برای ادبیات فارسی به میراث گذاشت. مردم ایران عموماً و طـبقه شـعرشناس و ادبدوست خصوصاً مقام اقبال را در شعر و شاعری مانند مقام امیرخسرو دهـلوی و حسن دهلوی محترم میدارند؛ با ایـن تـفاوت که شعر اقبال مظهر فرهنگ و تمدن جدیدی است که مردم ایران هـمچون اهالی شبهقاره در آن شرکت فکری دارند.
اقبال در آثار خود تـحتتأثیر برخی از شعرا و گویندگان زبانفارسی بویژه مولوی بوده و از آثار او سخت متأثر گردیده است. اقبال، آشنایی با جلالالدین محمد مولوی و شمس تبریزی را برای خود مایه فضیلت و بـرتری دانسته و بدینجهت برخود بالیده است: «مرا بنگر که در هندوستان دیگر نمیبینی/ برهمنزادهای رمزآشنای روم و تبریز است.»
صـرفنظر از ایـن حقیقت که تمام مثنویهای اقبال به استثنای گلشن راز، در بحر رمل مسدس محذوف (وزن مثنوی) سروده شده، چندین جا از بلندی فکر و باریکبینی مولانا تجلیل کرده و ابیاتی را از مـثنوی گرفته و تضمین کرده است. همچنین گفتنی است که دیوان «اسـرار خـودی» و «رمـوز بیخودی» از جهت سبک، شباهت زیادی به مثنویمـعنوی دارد و اقـبال به پیروی از مولوی برای روشن کردن مطلب از داسـتان و تـمثیل اسـتفاده کرده است. علاوهبراینها از اقبال آثار متعدد چاپ شده و چاپ نشدهای باقی مانده که نشان دهنده گستردگی آثار او در زمینههای مختلف فکری، سیاسی، اجتماعی و ادبی است.
انتهای پیام/